بارادباراد، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

روزهای زندگی با تو...

آگاهی از بارداری

اول از هر چیزی میخواه از روزی که فهمیدم یه نی نی کوچولو تو دلم دارم بگم .  چند روز بود شدیدا سرما خورده بودم اما سعی میکردم قرص مصرف نکنم با وجود اینکه اصلا انتظار اومدن شمارو نداشتم اما یه حسی جلومو میگرفت و نمیگذاشت که قرص بخورم فکر کنم همون حس مادرانه که میگن بود   خلاصه یه روز جمعه که دیگه حالم خیلی بد بود و از شدت سرما خوردگی بی حال افتاده بودم با خودم فکر کردم که پاشم قرص بخورم اینجوری نمیتونم ادامه بدم اما دوباره اون حس عجیب جلومو گرفت وتصمیم گرفتم قبلش تست کنم ببینم چه خبره که بعد با خیال راحت قرص بخورم . روز قبلش از داروخانه بی بی چک گرفته بودم بلند شدم و بی بی چک رو گذاشتم بعد از چند دقیقه خط دومش هم پررنگ شد اول ف...
4 تير 1392

بدون عنوان

امروز بعد از مدت ها این وبلاگ رو ساختم تا جایی باشه برای نوشتن خاطرات روزهایی که با آمدنت شادیمان تکمیل شد. هرچند شاید خیلی دیر اقدام به ساختن این صفحه کردم اما به قول معروف ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازست  ...
4 تير 1392